Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (1232 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Durchschnittsmenge {f} U مقدار متوسط
Durchschnitt {m} U مقدار متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Durchschnittsalter {n} U حد متوسط سن
arithmetisches Mittel {n} U متوسط
Durchschnitt {m} U متوسط
überdurchschnittlich <adj.> U بیشتر از حد متوسط
Durchschnittspreis {m} U قیمت متوسط
Durchschnittswert {m} U ارزش متوسط
überdurchschnittlich <adj.> U بالاتر از حد متوسط
überdurchschnittlich <adj.> U بیش از حد متوسط
über Durchschnitt <adj.> U بیشتر از حد متوسط
über Durchschnitt <adj.> U بیش از حد متوسط
überm Durchschnitt [umgangssprache] <adj.> U بالاتر از حد متوسط
überm Durchschnitt [umgangssprache] <adj.> U بیشتر از حد متوسط
überm Durchschnitt [umgangssprache] <adj.> U بیش از حد متوسط
über Durchschnitt <adj.> U بالاتر از حد متوسط
über dem Schnitt [Durchschnitt] <adj.> U بیش از حد متوسط
über dem Schnitt [Durchschnitt] <adj.> U بیشتر از حد متوسط
über dem Durchschnitt <adj.> U بالاتر از حد متوسط
über dem Durchschnitt <adj.> U بیشتر از حد متوسط
über dem Durchschnitt <adj.> U بیش از حد متوسط
über dem Schnitt [Durchschnitt] <adj.> U بالاتر از حد متوسط
Durchschnittstemperatur {f} U حرارت متوسط
ein bescheidenes Einkommen U درآمدی متوسط
Durchschnittsgeschwindigkeit {f} U حد متوسط سرعت
Mittelständler {m} U عضو طبقه متوسط
bürgerlich <adj.> U عضوطبقه متوسط جامعه
spießig <adj.> U عضوطبقه متوسط جامعه
spießbürgerlich <adj.> U عضوطبقه متوسط جامعه
durchschnittlicher täglicher Verkehr U متوسط ترافیک روزانه
Mittelschicht {f} U طبقه متوسط [در اجتماعی]
Mittelstand {m} U طبقه متوسط [در اجتماعی]
Bariton {m} U باریتون [صدای متوسط مرد]
gehobene Mittelschicht {f} U طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
rosa [Fleisch] <adj.> U متوسط پخته شده [گوشت] [آشپزی]
die traditionelle Mittelschicht U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
Was hält die traditionelle Mittelschicht von dieser Politik? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
Summe {f} U مقدار
Ausmaß {n} U مقدار
Betrag {m} U مقدار
Anzahl {f} U مقدار
im großen Stil <adv.> U به مقدار زیاد
Umsatz {m} U مقدار فروش
Feuchtigkeitsgehalt {m} U مقدار رطوبت
Spur {f} U مقدار ناچیز
winzige Menge {f} U مقدار ناچیز
unendliche Menge U مقدار بی نهایت
ebenso gut <adv.> U همان مقدار
mehren [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
mehren [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
mehren [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
mehren [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
Fundus {m} U مقدار [چیزهای] در دسترس
anwachsen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
steigen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
steigen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
steigen [auf, um] U بزرگتر شدن [به مقدار]
steigen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
Berg {m} U مقدار بسیار زیاد
wachsen [auf, um] U افزایش یافتن [به مقدار]
Geschwindigkeitsbetrag {m} U مقدار سرعت [فیزیک]
viel <adj.> U زیاد [مقدار از چیزی]
Dosierung {f} U مقدار مصرف [دارو]
Dosis {f} U مقدار مصرف [دارو]
CO-Gehalt {m} U مقدار منواکسید کربن
ansteigen [auf, um] U بالا رفتن [به مقدار]
Menge {f} U اندازه [کمیت] [مقدار] [ذره]
Anzahl {f} U اندازه [کمیت] [مقدار] [ذره]
Wieviel U چه مقدار [سبک نوشته قدیمی]
pH-Wert {m} U مقدار توانایی هیدروژن [شیمی]
Fördermenge {f} [einer Pumpe] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
Sie isst außerordentlich viel. U او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
Fördermenge {f} [einer Pumpe] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
Fördermenge {f} [einer Pumpe] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
Förderleistung {f} [einer Pumpe] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
Förderleistung {f} [einer Pumpe] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
Förderleistung {f} [einer Pumpe] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
bürgerlich <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
spießbürgerlich <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
spießig <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
Drehung {f} um ... U گردش [چرخش] به مقدار ... [ درجه دما یا زاویه]
Davon entfallen 20 Prozent auf Europa. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
Quantum {n} U اندازه [کمیت] [مقدار] [ذره] [کوانتوم] [میزان]
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Ablösesumme {f} U مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Recent search history Forum search
2Funktionenschar
2Fehlenden
1summe
0خرید بهترین یو پی اس 2018
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com